با درودهای گرم به شما مبارزان راه صلح، حقوق بشر و دمکراسی!
ما به عنوان يک سازمان سياسی وظيفه خود دانستيم که در شرايط حساس کنونی با شما به گفتگو بنشنيم، نگرانی های خود را با شما در ميان بگذاريم، نظرات خود را پيرامون برخی مسائلی که در مقابل جنبش صلح و دمکراسی قرار دارد، طرح کنيم تا با همفکری هم بتوانيم پاسخ شايسته به آنها بدهيم.
ياران عزيز!
کشور ما در وضعيتی فوق العاده دشوار به سر می برد. از يک سو تحريم های بين المللی در حال تشديد است و از سوی ديگر خطر حمله نظامی در حال افزايش. شورای امنيت سازمان ملل متحد دو قطعنامه عليه ايران تصويب کرده است. دولت های اروپائی و امريکا کشور ما را تحريم نموده اند و قصد دارند باز هم بر ابعاد تحريم ها بيافزايند. سران تروئيکای اروپا اعلام کرده اند که از خط مشی تحريم های جديد و گسترده عليه ايران حمايت مي کنند. دولت بوش هم علاوه بر تحريم های شورای امنيت، تحريم های جديدی را عليه ايران در نظر گرفته است. کشور ما از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی اين چنين تحت فشار بين المللی نبوده و در اين ابعاد تحريم نشده بود. تحريم ها به تدريج تاثيرات خود را بر اقتصاد کشور و زندگی مردم گذاشته و آنها را تحت فشار قرار مي دهد.
همزمان با تشديد تحريم ها، خطر حمله نظامی به ايران به طور محسوسی افزايش يافته است. اين امر را مي توان در تدارک نظامی واشنگتن و در سخنان سران برخی کشورها و در گزارشهای متعدد که در رسانه ها درج مي شود، مشاهده کرد. جمهوری اسلامی هم برای مقابله با تحريم ها و حملات نظامی تدارک گسترده ای را می بينند. تحريم های بين المللی و تشديد خطر جنگ در درجه اول به پروژه هسته ای جمهوری اسلامی و تداوم غنی سازی اورانيم بر مي گردد.
دوستان گرامی !
پروژه هسته ای، پرژوه ملی نيست، پروژه جمهوری اسلامی است که مقاصد معينی را با آن پی مي گيرد. سران جمهوری اسلامی از دو دهه قبل چنين برنامه ای را تدارک ديده اند، بدون اين که مردم ما و جامعه جهانی را در جريان بگذارند. پروژه هسته ای دست پخت سران جمهوری اسلامی است و در هيچ نظرخواهی هم به تائيد اکثريت مردم نرسيده است. هزينه ای که کشور ما برای پيشبرد برنامه هسته ای جمهوری اسلامی متحمل مي شود، قابل قياس با فايده آن برای کشور ما نيست.
سران جمهوری اسلامی با تبليغات گسترده مي خواهند پروژه هسته ای را به يک مسئله ملی همسان و يا بالاتر از ملی شدن صنعت نفت جلوه دهند و به اين ترتيب احساسات ملی را برانگيزانند، ايستادگی داوطلبانه مردم را در مقابل تحريم های گسترده جهانی شکل دهند و مقاومت ميهنی در مقابل نيروی متجاوز به کشور را همانند دوره جنگ ايران و عراق پديد آورند و بدين ترتيب ناسيوناليسم ايرانی را با بنيادگرائی اسلامی در هم آميزند و مردم کشور ما را به قربانگاه بفرستند. کاری که بعد از فتح خرمشهر انجام گرفت و جوانان و ثروت کشور قربانی مقاصد شوم سران حکومت گرديد.
خطای جدی است که ما بحران هسته ای را صرفا به زورگوئی و سلطه طلبی قدرتهای جهانی نسبت دهيم. در اين که مناسبات خصمانه دو دولت ايران و امريکا و پروژه خاورميانه بزرگ نئوکان ها و مانع شمردن جمهوری اسلامی برای پيشبرد اين پروژه، از عوامل اصلی در تشديد بحران هسته ای است، ترديدی وجود ندارد. در اين که وظيفه ما مخالفت و برملا کردن سياست های سلطه طلبانه و زورگويانه نومحافظه کاران است، سخنی در ميان نيست. اما بايد اذعان کرد که کتمان پروژه هسته ای در طی 18 سال توسط جمهوری اسلامی، امساک در شفاف سازی کامل پروژه هسته ای، پافشاری احمدی نژاد بر نابودی دولت اسرائيل، نفی هولوکاست و حمايت جمهوری اسلامی از جريان های بنيادگرا در منطقه نگرانی جامعه جهانی را بطور جدی برانگيخته است. اين نگرانی تنها به دولت امريکا و چند کشور اروپائی محدود نمي شود. روسيه، چين، هند، کشورهای عرب منطقه، دولت های حاشيه جنوب خليج فارس و تعدادی زيادی از کشور ها نسبت به صلح آميز بودن برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ترديد جدی دارند و از دستيابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته ای بيمناکند.
هموطنان عزيز!
اکنون پروژه هسته ای جمهوری اسلامی از يک سو به يک بحران بين المللی فراروئيده و نگرانی جهانيان را از وقوع جنگی ديگر برانگيخته است و از سوی ديگر حيات اقتصادی، نظامی و سياسی کشور را تحت تاثير قرار داده و با تداوم موجوديت کشور ما، يکپارچگی آن و نیز با زندگی مردم ما پيوند خورده است. خطر حمله نظامی را نمي توان با ساير رخدادهای کشور در دوره جمهوری اسلامی و حتی جنگ هشت ساله مقايسه کرد. چرا که پيامدهای حمله نظامی قدرتمندترين کشور جهان به ميهمن ما به مراتب مخرب تر و فاجعه بارتر از جنگ ايران و عراق خواهد بود. در جنگ هشت ساله صدها هزار هموطن ما در جبهه های جنگ کشته و يا مجروح شدند، بودجه عظيمی صرف تجهيزات جنگ شد ولی بخش اعظم کشور ويران نگرديد و يکپارچگی آن حفظ شد. اما در حمله نظامی دولت بوش اين خطر وجود دارد که علاوه بر قربانی شدن هزاران ایرانی، ساختارهای پايه ای کشور ويران شود، انتقام جوئی ها و دشمنی های ديرينه امکان بروز پيدا کند، کشور فرو پاشد و جنگ به کشورهای منطقه سرايت کند.
خطر جنگ جدی است و بايد آن را دريافت. سران رژيم مدت ها خطر جنگ را نفی مي کردند و اين برداشت را در جامعه اشاعه مي دادند که دولت بوش در افغانستان و عراق زمين گير شده و قادر به راه اندازی جنگ ديگر نيست و آنچه مطرح است، جنگ روانی است. اکنون که ديگر نمي توانند خطر جنگ را کتمان کنند، از آمادگی نظامی برای مقابله با جنگ سخن مي گويند و مدعی مي شوند که دشمنان اگر به ايران حمله کنند در باتلاقی عميق تر از افغانستان و عراق گرفتار خواهند شد.
اما جنگ کشور ما را هم به باتلاقی فرو خواهد برد که در آمدن از آن دهها سال طول خواهد کشيد.
همراهان عزيز!
ماه های سرنوشت سازی در مقابل ما قرار دارد. در اين فرصت تاريخی اگر نيروهای سياسی، جنبش های اجتماعی و جامعه جهانی نتوانند نيروهای جنگ طلب در دو سو را مهار کنند، اگر ما در همبستگی با نیروهای صلح طلب بین المللی در مهار محافل جنگ طلب در غرب موفق نشویم، اگر جمهوری اسلامی به خواست شورای امنيت تن ندهد، احتمال برافروخته شدن شعله جنگ کم نيست. سران رژيم يا کشور ما را به قتلگاه جنگ خواهند برد و يا در آستانه آن جام زهر خواهند نوشيد. در هر دوحالت، کشور ما آسيب های جدی خواهد ديد.
سران رژيم در گذشته با وجود مخالفت نيروهای اپوزيسيون با ادامه جنگ ايران و عراق بعد از فتح خرمشهر، جنگ را تداوم بخشيدند و زماني که ظرفيت های کشور به انتها رسيد و امکان ادامه جنگ از حکومتگران سلب گرديد، آنگاه جام زهر نوشيدند. ولی در مقابل از نيروهای اپوزيسيون انتقام سنگينی را گرفتند و هزاران انسان اسير را به جوخه های اعدام سپردند. اين بار هم اگر آن ها دير هنگام و در وضعيت استيصال مجبور شوند که جام زهر دوم را بنوشند، اين احتمال وجود دارد که برای خاموش کردن صداهای اعتراض، به سراغ فعالين سياسی بروند و آنها را به قربانگاه بفرستند؛ و اگر به پيشواز جنگ بروند، باز با دستاويز قرار دادن جنگ، بر ابعاد سرکوب خواهند افزود.
ياران عزيز!
ما همانند شما با سیاست های سلطه طلبانه و زورگویانه دولت بوش در خاورمیانه مخالفیم و افشای مقاصد نئوکان ها را امر ضرور می دانیم. به نظر ما استراتژی"جنگ پیشگیرانه" نئوکان ها که توسط دولت بوش در عراق به اجرا درآمد، سلطه گرانه و فاجعه آفرین بوده و شکست خورده است و نباید در مورد ایران به اجرا درآید. اما تدارک جنگ تنها به دولت بوش و نومحافظه کاران امريکا برنمي گردد. دولت بوش يک طرف قضيه است و در هر حال نيروی متجاوز بايد شديدا محکوم شود. اما طرف ديگر جمهوری اسلامی و جريان راست افراطی است که بر قدرت چنگ انداخته است. خطا است که ما تنها بر جنگ افروزی دولت بوش انگشت بگذاريم و نقش جمهوری اسلامی را در اين زمينه به فراموشی سپاريم و يا آن را کم رنگ کنيم. جمهوری اسلامی با عدم تمکين به مصوبات شورای امنيت، با تداوم تعليق غنی سازی و با حمايت از جريانهای بنيادگرای اسلامی زمينه ساز حمله نطامی به کشور ما است. اکنون سران جمهوری اسلامی مسئولیت سنگینی در مقابل میهن ومردم ما به عهده دارند .کليد کاستن از بحران هسته ای و جلوگيری از جنگ در دست جمهوری اسلامی است. از جانب مجامع بين المللی و از جمله تروئيکای اروپا و کشورهای منطقه راه حل های مختلف برای حل بحران ارائه شده است. در چنين شرايطی مسئوليت سنگينی بر عهده سران جمهوری اسلامی برای پيشگيری از جنگ است. در صورت وقوع جنگ صرفنظر از اينکه چه کسی جنگ را آغاز نموده است، اين مسئوليت جمهوری اسلامی منتفی نخواهد شد.
دوستان گرامی !
همه ما به جايگاه آزادی و دمکراسی در تحولات کشور واقف هستيم و ترديدی نداريم که لحظه ای نبايد اين خواست را زمين گذاشت. اما در شرايط کنونی طرح شعار آزادی و دمکراسی به هيچ وجه کافی نيست و تماس با مسئله جنگ صرفاً از کانال موضوع آزادی و دمکراسی نمي گذرد. بعيد به نظر مي رسد که جمهوری اسلامی در ماه های آتی عقب بنشيند، از سرکوب دست بردارد و فضای باز و دمکراتيک در کشور به وجود آورد. لازم است که با مسئله جنگ مستقيما تماس برقرار کرد، پرچم مخالفت با جنگ را برافراشت و در پيوند با صلح خواست آزادی، حقوق بشر و دمکراسی رابه ميان کشيد. خطر حمله نظامی جدی است. نمي توان و نبايد مبارزه عليه جنگ را از مبارزه برای آزادی، حقوق بشر و دمکراسی منفک کرد و آن را به امر ثانوی و بعدی تبديل نمود. امروز مبارزه برای دفع خطر جنگ با مبارزه برای آزادی، حقوق بشر و دمکراسی عميقا درهم تنيده شده است.
طرح تعليق غنی سازی اورانيوم و پذيرش مصوبات شورای امنيت به منزله عقب نشينی در مقابل زورگوئی دول قدرتمند نيست، بلکه نجات کشور از غلتيدن به فاجعه جنگ است. همه ما در اين زمينه مسئوليت داريم. سکوت و يا کم کاری در ماههای آتی که ماه های سرنوشت ساز به حساب مي آيند، فرصت دادن به نيروهای جنگ طلب در هر دو سو است.
دوستان عزيز!
ما بر اين امر واقف هستيم که جمهوری اسلامی بدون اينکه رسما اعلام کند، وضعيت فوق العاده ای را در کشور حاکم کرده و مرتبا بر فشار خود به فعالين سياسی، روزنامه نگاران، دانشجويان، کارگران، زنان و معلمان مي افزايد. ما آگاهيم که شورای عالی امنيت کشور، درج مطالب مخالف سياست حاکم در پروژه هسته ای را در رسانه ها ممنوع اعلام کرده و رسانه ها تحت کنترل و سانسور شديد قرار دارند. برای ما روشن است که جريان راست افراطی هزينه فعاليت سياسی، اجتماعی و فرهنگی را بالا برده و فضای امنيتی بر کشور حاکم کرده است. با اين وجود جنگ برای کشور ما چنان پيامدهای دهشتناکی خواهد داشت که نمي توان و نبايد با آن برخورد منفعلی داشت.
اين سخن دقيق نيست که امکان تاثير گذاری بر اراده معطوف به جنگ طرفين درگير وجود ندارد. اين برخورد از نااميدی و بی عملی ريشه مي گيرد. بايد فضای فعلی را شکست و راه را برای شکل جنبش صلح و دمکراسی باز کرد.
جای خوشحالی است که در هفته های اخير برخی از فعالين سياسی قلم به دست گرفته و در مورد خطر جنگ نوشته اند، مادران صلح طی نامه سرگشاده ای از مسئولين خواسته اند که صلح را در دستور کار قرار دهند و يا برخی جريان های سياسی نسبت به بحران هسته ای و خظر جنگ اعلام موضع کرده اند و خانم شيرين عبادی "کميته موقت صلح" را به وجود آورده و خواهان تشکيل "شورای ملی صلح" شده است که حرکتی به موقع و به جائی است. اما متاسفانه هنوز حضور اغلب فعالين سياسی، اجتماعی و فرهنگی در داخل کشور در مبارزه عليه جنگ و سياست های جنگ افروزانه مشاهده نمي شود. به باور ما:
ـ وظيفه يکايک ما به عنوان فعال سياسی، اجتماعی و فرهنگی، به مثابه روزنامه نگار، فعال جنبش کارگری، دانشجوئی و زنان، حضور در صحنه مبارزه عليه جنگ و سياست های جنگ افروزانه و تلاش برای شکل دادن جنبش صلح و دمکراسی است.
ـ امروز لازم است به مردم ايران گفت که پروژه هسته ای، پروژه ملی نيست و حاکمان با بهره گيری از تبليغات گسترده مي خواهند آن را به يک برنامه ملی تبديل کنند و در پشت آن مقاصد خود را پيش ببرند. کشور ما حق برخورداری از تکنولوژی هسته ای را دارد و اين امر از جانب جامعه بين المللی پذيرفته شده است. اما برای دستيابی به تکنولوژی هسته ای نيازی به مقابله با جامعه جهانی و جنگ وجود ندارد.
ـ ضروری است مردم را از پيامدهای فاجعه بار جنگ آگاه کرد، از آن ها خواست که همراه با مخالفت با سیاست های محافل جنگ افروز در دولت بوش، مخالفت خود را با سياست های ماجراجويانه جمهوری اسلامی در هر محفل، تجمع و تشکل اعلام کنند تا زمينه برای اعتراضات عمومی فراهم گردد و سران حکومت به اين دريافت برسند که در بحران هسته ای و جنگ اکثريت مردم کشور ما با آن ها همراه نيستند.
ـ امروز کاهش بحران هسته ای و جلوگيری از جنگ امکان پذير است. نخستين قدم تعليق هرچند موقت غنی سازی اورانيوم است. کاری که در دوره دولت قبلی انجام گرفت و بحران را مهار کرد. بايد از گروه های مختلف خواست که به اشکال مختلف جمهوری اسلامی را برای پذيرش اين امر تحت فشار بگذارند.
- باید از همه نیروهای درون رژیم جمهوری اسلامی که موافق سیاست های خطرناک کنونی نیستند، خواست این مخالفت را علنی کنند و همه امکانات خود را برای وادار کردن تصميم گيرندگان جمهوری اسلامی به بازگشت از مشی ماجراجویانه خود به کار گیرند.
ـ شکل گيری جنبش صلح و دمکراسی در شرايط کنونی امری است ضرور و حياتی. بايد کوشيد جنبش صلح و دمکراسی در کشور ما شکل گيرد و با جنش صلح در سطح جهان پيوند خورد. امکانات زيادی برای نيروهای صلح طلب و آزاديخواه برای جلوگيری از جنگ وجود دارد. جنبش صلح و دمکراسی مي تواند در منزوی کردن نيروهای جنگ طلب و سرکوب موثر افتد.
هيئت سياسی ـ اجرائی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)
11 آذر 1386