اخباروگزارشها شماره ٣٠٨KAR


آمار قربانيان انقلاب

عمادالدين باقي

به تازگي دو جلد كتاب با عناوين ((بررسي انقلاب ايران)) و ((تولد يك انقلاب)) از سوي عمادالدين باقي روانه بازار شده است. كتاب اول به مطالعه تاريخي پيرامون انقلاب اسلامي و كتاب دوم به مطالعه جامعه شناختي آن پرداخته است.
بررسي انقلاب ايران اولين بار در سال ١٣٧٠ به چاپ رسيد و چاپ دوم آن با ويرايش و افزودني هايي عرضه شده است. يكي از بحث هاي تازه آن گفتاري است در باره آمار قربانيان انقلاب اسلامي كه مي تواند توجه و وسواس بيشتري را نسبت به اخبار و وقايع جاري برانگيزد و مي آموزد كه نه بر اساس شايعه كه بايد مستند و سنجيده سخن گفت.
معمولا پس از انقلابات ، آمار و ارقام اغراق آميزي در باره كشته شدگان اعلام مي شود.
در دوره جنبش ، شايعه و نيز بزرگنمايي در آمار خشونت ، قتل و سركوب بخشي از مبارزه در برابر دستگاهي است كه مجهز به انواع وسايل و ابزار جنگ رواني و سركوب مي باشد ولي پس از پيروزي جنبش انقلابي ، مشكل دستيابي به اطلاعات كامل و دقيق درباره قربانيان همچنان وجود دارد و موجب ارايه آمار نادرست مي شود. در ايران به دليل اينكه از آغاز پيروزي انقلاب ، بنياد شهيد از نخستين نهادهايي بود كه تاسيس شد و وظيفه آن شناسايي و تحت حمايت قراردادن بازماندگان شهدا و آسيب ديدگان و معلولان انقلاب بود و اين نهاد گستره كشوري داشت شايد بتوان گفت انقلاب ايران در مقايسه با ساير انقلابات در شناسايي دقيق تر و ضبط اطلاعات مربوط به قربانيان ممتاز بوده است. از آنجا كه امام خميني در يكي از سخنراني هاي خويش قيام پانزده خرداد سال ٤٢ را مبدا انقلاب اسلامي قلمداد كرد، بنياد شهيد آمار نسبتا جامع و كاملي از قربانيان انقلاب از سال ١٣٤٢ (١٩٦١ م) تا پس از پايان جنگ عراق عليه جمهوري اسلامي ايران را به تفكيك و توزيع سن ، جنس ، تحصيلات ، شغل و محل سكونت فراهم آورده است. در زمان انتشار چاپ نخست اين كتاب كه كمي بيش از يك دهه از انقلاب گذشته بود آمار قربانيان ، محرمانه و ممنوع الانتشار بود. در سال ٧٥ - ١٣٧٦ به مناسبت همكاري كه با معاونت پژوهشي بنياد شهيد داشتم و مسئوليت يك نشريه متعلق به اين بنياد را بر عهده گرفته بودم به جدول مفصلي از آمار قربانيان دست يافتم كه مي خواستيم به مناسبت سالگرد انقلاب در نشريه بنياد ((ياد ياران)) چاپ كنيم اما ارايه آن در نشريه هنوز مجاز نبود. تا اكنون كه چاپ دوم كتاب عرضه مي شود و ٢٤ سال از پيروزي انقلاب مي گذرد هنوز آمار قربانيان انقلاب رسما اعلام نشده است. دليل اصلي عدم انتشار آمار جز اين نبوده و نيست كه چون امام خميني در ابتداي پيروزي انقلاب اعلام كرد اين انقلاب با بيش از شصت هزار شهيد به ثمر نشسته است و اين رقم را چند بار در سخنان خويش تكرار كرده است بيان آمار واقعي قربانيان كه بسيار كمتر بوده با آن در تعارض مي افتد و مشكلاتي را در افكار عمومي مي آفريند. علاوه بر اظهارات رهبري انقلاب در بسياري از اسناد رسمي كشور نيز مشابه همان رقم بيان شده است ، براي مثال در نامه مصوب كميسيون ويژه اولين دوره مجلس شوراي اسلامي در باره گروگان هاي آمريكايي آمده است:
((ملت ايران با انقلاب كبير اسلامي خود به رهبري امام عظيم امت توانست نظام طاغوتي كهنسال شاهنشاهي را به قيمت قرباني كردن حدود هفتاد هزار شهيد و بيش از يكصدهزار معلول و مجروح و خسارات مالي بسيار ريشه كن كند)). اسدالله بيات يكي ديگر از نمايندگان مجلس اول نيز در سخنان ديگري مي گويد: ((ما ملتي هستيم كه ٧٠ هزار شهيد داده ايم و ١٠٠ هزار معلول داريم از آمريكا)). بدين ترتيب امتياز ضبط و شناسايي قربانيان خود به مشكلي مبدل شد در حالي كه اعلام آمار قبلي بر اساس شايعات و پيش از عمليات پيمايشي بنياد مربوطه بوده و بيان چنان ارقام غلوآميزي در بحبوحه انقلابات امري طبيعي و معمول بوده و تصور سو نيت درباره آن نمي رود. از اين گذشته چنين آگاهي هايي پوشيده نخواهد ماند و دير يا زود فاش خواهد شد. اين آمار براي محققان اهميت بسياري در تحليل برخي از جنبه هاي انقلاب دارند ولي تاكنون در دسترس آنها قرار نگرفته اند. البته آگاهي هاي پراكنده اي در منابع مختلف درباره قربانيان انقلاب آمده است كه در زير به آنها پرداخته مي شود. از جمله نگارنده در كتاب جنبش دانشجويي ايران ، در تقويم وقايع هر سال نام كساني را كه در درگيري هاي مسلحانه كشته و يا اعدام شده اند ذكر كرده است. اما آمار جمعي و تقريبي كليه شهداي دوره جنبش انقلابي از آغاز سال ١٣٤٢ (١٩٦٣ م) تا پيروزي انقلاب در ٢٢ بهمن ١٣٥٧ (١٩٧٩ م) براي نخستين بار در اين كتاب منتشر مي شود.
تعداد قربانيان انقلاب در سال ٤٢ تا ٥٧ بالغ بر ٣١٦٤ تن مي گردد. از اين تعداد ٢٧٨١ نفر شهداي انقلاب در سال ٥٧ ـ ١٣٥٦ در تمام كشور است. البته اين رقم فقط شامل آنهايي است كه در بنياد شهيد پرونده دارند و با توجه به گستره جغرافيايي اين بنياد و نيز با گذشت بيش از دو دهه از انقلاب ممكن است فقط نام قربانيان بسيار معدودي ضبط نشده باشد و رقم ٢٧٨١ تقريبا بيانگر تعداد كل شهداست. از مجموع شهداي انقلاب در دوره پانزده ساله يعني ٣١٦٤ تن بيشترين آنها مربوط به تهران بزرگ (شامل شهر ري ، تهران و شميران) برابر با ٧٣١ شهيد مي باشد كه حدود ١٤ درصد كل كشور است. ولي عمده شهداي تهران بزرگ در تهران مركزي و جنوب شهر كه منطقه محروم است بوده اند. از اين تعداد ٣٢ شهيد متعلق به روز ١٥ خرداد ١٣٤٢ در ١٩ نقطه مختلف تهران است كه همگي مذكر بودند و عمده آنها در جنوب شهر واقع مي شد. گرچه شايعات و روايات برخي كتب تا ١٥ هزار شهيد را در اين روز مطرح كرده اند. كتاب نهضت امام خميني مي نويسد: ((در روز ١٥ خرداد در قم صدها كشته و زخمي بر جاي مانده)) و درباره ١٥ خرداد تهران آورده است: ((رگبار گلوله تانك ها و توپها از كشته ها پشته ساخته و در خيابان ها و كوچه هاي تهران جوي خون جاري شد)) و در مورد صدها تن از دهقانان ورامين كه به سوي تهران مي آمدند مي گويد كه اين ((صدها تن به خاك و خون كشيده شدند)) و قتل عام شدند نه تنها در كتاب ها و نشريات داخلي حتي در گزارش برخي فرستادگان نهادهاي بين المللي حقوق بشر مانند خانم لافو ورون تعداد ١٥٠٠٠ كشته در تظاهرات سركوب شده سال ٤٢ مطرح گرديده است. آيت الله خميني در سخنراني اول تير ١٣٥٠ در نجف درباره تلفات ١٥ خرداد مي گويد: به طوري كه يكي از علماي قم به من گفت كه در قم ٤٠٠ نفر را كشته اند و رويهم رفته گفته مي شود كه ١٥ هزار مردم را قتل عام كرده اند. در عين حال اين احتياط را به كار برده و از تعبير ((گفته مي شود)) استفاده كرده است. ٦٤ تن از مجموع شهدا نيز متعلق به حادثه ميدان ژاله تهران ((ميدان شهدا)) در روز ١٧ شهريور ٥٧ معروف به جمعه سياه مي باشند كه از اين تعداد دو نفر مونث ((يك زن و يك دختربچه)) هستند. البته در همان روز ١٧ شهريور در ١٥ نقطه ديگر تهران نيز مجموعا ٢٤ نفر در درگيري ها كشته شدند كه يك نفر آنها زن بود. بنابراين تعداد كل شهداي ١٧ شهريور سال ٥٧ در سراسر تهران ٨٨ نفر است كه فقط ٦٤ تن متعلق به واقعه ميدان ژاله هستند. اين آمار بنياد شهيد با آمار اعلام شده دولت وقت تاحدودي مطابقت دارد و همديگر را تاييد مي كنند و از دقت آمار بنياد شهيد حكايت دارند.
در بحث ((اعلام حكومت نظامي و جمعه خونين)) همين كتاب گفته شد كه وزير كشور وقت اعلام كرده است ٨٦ نفر كشته و ٢٠٥ نفر زخمي شده اند. اما هيچكس آمار كشته هاي ١٧ شهريور را از زبان حكومت باور نكرد و شايعات وسيع در همان روزها حاكي از رقم بيش از سه هزار شهيد بود و حتي برخي رقم بيش از چهارهزار و يا ده هزار شهيد را هم ذكر كرده و گفته اند فقط يكصد كودك كمتر از دوسال كشته شده اند. ميشل فوكو نيز كه يك هفته پس از واقعه ١٧ شهريور به منظور تهيه گزارشي درباره اوضاع ايران به اين كشور سفر كرده بود از كشته شدن ٢ تا ٣ هزار نفر سخن گفته است. و در نوشته ديگري هم مي گويد: ((در ١٧ شهريور چهارهزار نفر كشته شدند ولي از ترس در مردم خبري نبود)). پس از انقلاب نيز اين قبيل شايعات به عنوان اخبار و گزارشات دوره انقلاب از موضعي تاييدآميز در منابع مختلف تكرار شده است. تعداد شهداي غيرمسلمان به دليل ناچيز بودن آن در آمار جمعي مربوط به سال ٥٧ ـ ٥٦ بنياد شهيد، به شمار نيامده است. ناچيزبودن آن به دليل اين است كه كشته شدگان ماركسيست ، معمولا در جريان مبارزات چريكي و مخفي جان باخته اند كه ارزش ويژه اي در دوره خفقان داشته است ولي فراواني رقم ساير قربانيان به سبب تظاهرات و راهپيمايي هاست. يكي از نويسندگان آمار روشن تري را درباره بخشي از دوره جنبش انقلابي كه فعاليت ها زيرزميني بوده اند ارايه مي دهد و مي نويسد: در فاصله سال هاي ميان حماسه سياهكل (در بهمن ١٣٤٩) تا مهرماه ١٣٥٦ كه راهپيمايي هاي خياباني آغاز شد ٣٤١ چريك و اعضاي مسلح گروه هاي سياسي جان خود را از دست دادند. از اين شمار ١٧٧ تن در درگيري ها كشته شدند. ٩١ نفر (برخي بدون محاكمه و برخي ديگر هم پس از محاكمه پنهاني) در دادگاه هاي نظامي اعدام شدند. ٤٢ نفر زير شكنجه جان باختند ١٥ نفر دستگير شدند و هرگز ديده نشدند ٧ نفر ديگر خودكشي كردند تا به چنگ ماموران امنيتي نيفتند ٩ نفر هم هنگام فرار از پاي درآمدند. (البته رژيم شاه براي جلوگيري از اعتراض جهاني و محكوميت از سوي نهادهاي حقوق بشر به اعدام زندانيان سياسي ، اعلام كرد اين نه نفر كه به گروه بيژن جزني معروف بودند هنگام فرار روي تپه هاي اوين تيرباران شده اند ولي اين ادعا دروغ بود). از بين گروه ، فدائيان ماركسيست و مجاهدين خلق ، بيشترين تلفات را داشتند. در بين ٣٤١ چريك كشته شده ، ١٧٢ نفر از فدائيان ٥٠ درصد(، ٧٣ نفر از مجاهدين خلق ١٢ درصد پيش از تغييردادن ايدئولوژي( و ٣٨ نفر ١١درصد( از گروه هاي كوچك ماركسيست ، ٣٠ نفر ٩ درصد از مجاهدين ماركسيست بعد از تغيير ايدئولوژي( و ٢٨ نفر ديگر ٨ درصد( از گروه هاي كوچك اسلامي بودند. آمار گفته شده را مي توان بسط داد و تكميل كرد. پيش از واقعه سياهكل چهارتن به نام هاي صادق اماني ، رضا صفار هرندي ، محمد بخارايي و مرتضي نيك نژاد به جرم ترور حسنعلي منصور، نخست وزير پس از محاكمه در تاريخ ٢٦ خرداد ١٣٤٤ اعدام شدند. در ٢١ فروردين ١٣٤٤ - ١٠ آوريل ١٩٦٥( نيز رضا شمس آبادي از افراد گارد سلطنتي كه جزو محافظان كاخ مرمر بود شاه را در هنگام پياده شدن از اتومبيل و ورود به كاخ به مسلسل بست. شاه جان سالم بدربرد ولي شمس آبادي با تيراندازي محافظان شاه كشته شد، اگر رقم اين ٥ نفر را هم به ٣٤١ تن بيفزاييم مي توان گفت كه از زمان تبعيد امام خميني در آبان ١٣٤٣ كه فعاليت هاي چريكي شروع شد تا مهر ماه ١٣٦٥ كه راهپيمايي هاي عمومي آغاز گرديد جمعا ٣٤٦ تن در تمام دوره مبارزات چريكي جنبش مسلحانه اعم از مسلمان و ماركسيست ، در جريان مبارزه ، اعدام يا در درگيري هاي مسلحانه كشته شدند يا خودكشي كردند.
با توجه به اينكه در قيام پانزده خرداد سال ٤٢ نيز ٣٢ نفر كشته شدند. روز ١٦ خرداد ٤٢ يك تن در مقابل پامنار و روز ١٧ خرداد نيز يك تن در نقطه اي نامعلوم و در ١١ آبان ٤٢ فردي به نام محمد اسماعيل رضايي در زندان كشته شدند و در همان روز تاج محمدرضا طيب در پادگان حشمتيه تيرباران شد و غلامرضا تختي قهرمان كشتي ايران در ١٦ فروردين ١٣٤٦ به قتل رسيد اگر رقم اينها را هم به تعداد ٣٤٦ نفر بيفزاييم مي توان گفت كه از آغاز جنبش انقلابي در سال ٤٢ تا مهرماه ٥٦ جمعا ٣٨٣ تن در تظاهرات و نيز مبارزات چريكي يا اعدام هاي اين دوره ١٤ ساله كشته شده اند و جمع آن با ٢٧٨١ شهيد دوره انقلاب در سال ٥٧ ـ ٥٦ مي شود ٣١٦٤ نفر. در اين آمار ما بخش عمده كشته شدگان متعلق به گروه هاي چپ غيرمسلمان را هم به شمار آورده ايم. با رفع تقريبي اين نقيصه در آمار بنياد شهيد، مي توان گفت از آغاز جنبش در سال ١٣٤٢ تا پيروزي انقلاب جمع كل قربانيان اعم از آنان كه در مبارزات چريكي كشته يا اعدام گرديدند و نيز آنان كه در تظاهرات خياباني كشته شدند بالغ بر ٣١٦٤ نفر است. نبايد فراموش كرد كه كمي و بيشي آمار قربانيان هيچ تغييري در اين اصل به وجود نمي آورد كه كشتن يك بيگناه نيز برابر كشتن همه مردم است چنانكه اگر هركه نفسي را حيات بخشد مانند آن است كه همه مردم را حيات بخشيده است.